پداگوژی چیست
پداگوژی هنر یا علم وجودی یک معلم است. این اصطلاح عمومأ به استراتژی ها یا راهبردهای آموزش مربوط می شود، که برخی ها ازآن به عنوان سبک یادگیری نیز یاد می کنند.پداگوژی که در در لغتنامه ها از آن به معنی "روش آموزگاری"، "فن تعلیم"، "علم تعلیم" ترجمه شده، گهگاهی هم به عنوان استفاده صحیح ازراهبردهای آموزشی در جریان فرایند یاددهی و یادگیری نیز تعریف می شود.برای نمونه، پائولو فریر، از روش آموزشی بزرگسالی خود به عنوان پداگوژ ی انتقادی یاد می کند.در ارتباط با استراتژی های آموزشی، اعتقادات فلسفی خود معلم از آموزش بوسیله دورنمای دانش و تجارب شاگردان، موقعیت های شخصی و محیطی و نیز اهداف یادگیری که از طریق تعامل دانش آموزان و معلمان تنظیم میگردد، اداره می شوند. نظریهپردازان انتقادی تعلیم و تربیت به «رادیکالها» نیز مشهورند. این نامگذاری به دلیل وجود دیدگاههای اغلب تندروانه آنها در خصوص مسایل سیاسیـاجتماعی است.شرحی بر پداگوژی انتقادی: پداگوژی رادیکال یا انتقادی رویکردی است برای درک وفهم روابط مدرسه وجامعه از چشم انداز روابط اجتماعی موجود در تولید در قالب نظام سرمایه داری.این پداگوژی هم چنین رویکردی عملی نسبت به تدریس.یادگیری وپژوهش است که از طریق گفتگوی انتقادی وتجزیه وتحلیل دیالکتیکی تجربه روزمره.تدریس را مورد تاکید قرار می دهد.به طور خلاصه تعلیم وتربیت انتقادی به تدریس با عنایت به عمل انتقادی توجه دارد.رویکرد آن دموکراتیک وهدفش ایجاد وبرقراری برابری و عدالت اجتماعی واقتصادی برای تمام گروههای قومی یا نژادی است.از اصول برابری نژادی.طبقه ای وجنسیتی حمایت کرده ودر راستای تحقق چنین برابری تلاش می کند.مربیان انتقادی از اینکه شرایط ناعادلانه ای.تجربیات آموزشی گروههای محروم و اقلیت ها وسایر افراد به حاشیه رانده شده را در برگرفته.بسیا خشمگین هستند.اگر چه تمام این افراد موافقند که تحقق برابری وشادی اجتماعی به تلاش های بسیا عظیم نیاز دارد اما درعین حال براین نکته نیز متعهدند که تعلیم وتربیت باید فرایندی تغییر یابنده باشند.همین طور که پائولو فریر می گوید: ((یکی از وظایف مربیان پیشرفت گرا این است که از طریق تجزیه وتحلیل سیاسی درست وجدی.فرصت های موجود برای امیدواری را آشکار وروشن کنند.صرف نظر ازاینکه چه موانعی بر سر آنان وجود دارد.تلاش برای انجام کاری درراستای بهبودجهان بدون داشتن امید.به گونه ای است که می تواند تنها این تلاش رابه سطح اعمال برنامه ریزی شده ویا صرف رویکردی علمی تنزل دهد اعمالی که در حقیقت نوعی توهم بی اهمیت و سطحی است.))(1998.فریر) صاحب نظران انتقادی در تعلیم وتربیت.نظریه را با فعالیتهای سیاسی.فرهنگی.آموزشی به شکلی منحصر به فرد ترکیب وادغام کرده اند.نظریه انتقادی یک سنت دیرینه است که مبتنی بر استفاده از نقد به عنوان یک روش بررسی وپژوهش است.(1991کارتری).مطالعات سیاسی در برنامه درسی در ایالات متحده از مکتب فرانکفورت تاثیر بسیار زیادی پذیرفته است واین روند به گونه ای بوده که هم اکنون محققانی در این عرصه فعالیت می کنند.که درصدد درگیر شدن وایفای نقش فعال در ارتقای تغییر اجتماعی در درون نظام آموزشی وخود فرهنگ می باشند.این محققان از طریق رد واقع گرایی گذشته.تئوری های پست مدرن را در دستور کار خود قرار داده اند.ودر حین حال دارای آرزوی تربیت شهروندانی توانا وفعال می باشند تا بتوانند شرایط را به نفع یک جامعه عادلانه تغییر دهند.شاید یکی از جالب ترین.تفسیرهای انجام شده.کار پاینار ودیگران باشد که این موئلفه رادر قالب موارد زیر بیان کرده اند: 1)نظریه باز تولید 2)ایدئولوژی 3)برنامه درسی پنهان 4)سلطه 5)مقاومت 6)فرهنگ عامه 7)هویت سیاسی این مفاهیم بیان کننده هسته اصلی تلاش های اندیشمندان حوزه درک سیاسی از برنامه درسی است که در اینجا بطور مختصر نقل می شود.(پاینار ودیگران.1995فتحی واجارگاه)
نظریه باز تولید فهم نظزیه باز تولید یا نظریه مطابقت مهمترین نقش دردرک برنامه درسی به عنوان یک متن سیاسی را دارا است.به طور ویژه.ارتباطات اجتماعی در تعلیم وتربیت.روابط بین مدیران ومعلمان.معلمان ودانش آموزان.دانش آموزان ودانش آموزان.دانش آموزان با کارهایشان.سلسله مراتب موجود در دنیای کار ودر ارتباط با کارگران را به نمایش می گذارد.روابط سلسله مراتب در قدرت واختیار عمودی از مدیران به معلمان واز معلمان به دانش آموزان منعکس شده است.با این همه ذکر این نکته بسیار مهم است که نظریه باز تولید.یکی از مهمترین موئلفه های درک وفهم برنامه درسی به عنوان یک متن سیاسی است.
ایدئولوژی مفهوم دیگری که به حوزه برنامه درسی وارد شده وبه صاحبنظران جهان سیاست –محور برنامه درسی کمک کرده تا دیدگاه خودرا بهتر معرفی کنند واسدلال خود را به پیش ببرند مفخوم ایدئولوژی است. مک لارن دراین زمینه توضیح می دهد: ((ایدئولوژی دریک برداشت ساده به تولید معنی اشاره می کند.ایدئولوژی به عنوان راهی برای نگریستن به جهان.مجموعه ای از ایده ها.انواع مختلف فعالیتهای اجتماعی و آداب ورسوم است که ما مایلیم به عنوان امری طبیعی وموجه ومقبول بپذیریم.در حقیقت ایدئولوژی محل تقاطع یا نقطه اشتراک معنا و قدرت در دنیای اجتماعی است.آداب ورسوم.عادات.باورها وارزشها اغلب در قالب برداشتهای غیر منظم افراد از جایگاهشان در نظم اجتماعی فرهنگی ایجاد می شود واز این طریق آنها را متقاعد می کند که آن جایگاه را بپذیرند وروابط نا عادلانه مربوط به قدرت و تسلط را پنهان ومخفی کنند.این امر را می توان در برخی اوقات سلطه ایدئولوژیک نامید.)) ایدئولوژی در ابتدا به عنوان اولین عنصر و مفهوم کلیدی در جنبش برنامه درسی به عنوان متن سیاسی مد نظر قرار گرفت.سپس مفهوم ایدئولوژی به یک مفهوم محوری در فهم برنامه درسی و برنامه درسی نیز به عنوان یک((بحث ایدئولوژیک))مفهوم پردازی گردید.
-برنامه درسی پنهان برنامه درسی پنهان ابزار مفهومی دیگری برای صاحبنظران برنامه درسی سیاست محور در دهه 1970بود.مفهومی که برای اولین بار توسط-فیلیپ جکسون- مطرح شد.(1992.جکسون)وچندی قبل نیز توسط وی تحت عنوان ((شالوده وزیر ساخت برنامه درسی))باز تدوین ومطرح شده است.برنامه درسی پنهان به مجموعه ای از نتایج و جنبه های ناخواسته اما کاملا واقعی فرایند آموزش مدرسه ای اشاره می کند.برنامه درسی پنهان از برنامه درسی آشکار و یاطرح ریزی شده متفاوت است. مک لارن برنامه درسی پنهان را این چنین تعریف می کند((برنامه درسی پنهان با روشهای تلویحی وضمنی که در آن رفتار ودانش ایجاد می شود.یعنی آنچه که خارج از مواد درسی معمول برنامه ریزی شده رسمی اتفاق می افتد.سرو کار دارد وبخشی از"فشار"مدیریتی وبورو کراتیک مدرسه است.که به وسیله آنها دانش آموزان وادار به اطاعت از ایدئولوژیهای حاکم و فعالیت های اجتماعی مرتبط واقتدار.رفتار واخلاق می شوند.))(1989.مک لارن).امروزه برنامه درسی پنهان مبدل به یک مفهوم بسیار عادی شده است ودر برنامه درسی رسمی جا افتاده وتوسط طیف وسیعی از صاحبنظران مورد استفاده قرار می گیرد.
نظریه سلطه (هژمونی) نظریه «هژمونی» یا سلطه جریان مارکسیستی دیگری در تحلیل رسانه ها است که توسط آنتونیوگرامسی متفکر و سیاستمدار ایتالیائی مطرح شد. وی این اصطلاح را در رابطه با ایدئولوژی ـ حاکم در جامعه به کار برد. نظریه سلطه بر عوامل اقتصادی و ساختاری که ناشی از ایدئولوژی طبقاتی است، تاکید چندانی نمی گذارد و تأکید آن بیشتر بر خود ایدئولوژِی- نحوه بیان آن، موضوعاتی که بدانها اهمیت می بخشد و مکانیسم هائی که ایدئولوژی بدان وسیله به حیات خود ادامه داده و با تسلیم قربانیانش به شرایط آن(بویژه طبقه کارگر) شکوفا شده و در تلقین آن به دیگران و شکل دادن به آگاهی های آنان موفقیت حاصل می کند- می باشد. تفاوت های اساسی بین نظریه سلطه، استقلال ایدئولوژی بطور قابل ملاحظه ای از دیدگاه اقتصادی آن مورد توجه قرار گرفته و حفظ شده است.از دیدگاه نظریه سلطه، ایدئولوژی تصویر مخدوشی از واقعیت و یا روابط طبقاتی به دست می دهد، یا به قول آلتوسر «ایدئولوژی روابط در نظر گرفته شده خیالی و ذهنی افراد نسبت به شرایط واقعی و موجود است». از نظر آلتوسر، ایدئولوژی از این جنبه که از طرف طبقات حاکم و با استفاده از زور بر جامعه تحمیل شده باشد، سلطه محسوب نمی شود، بلکه از این نظر که به صورت یک تأثیر فرهنگی که از روی قصد و بطور برنامه ریزی شده در جامعه گسترش یافته و بر اساس آن، تجربیات ما از واقعیت شکل می گیرد و در خدمت طبقات حاکم قرار می گیرد سلطه محسوب می گردد. بعد ها نظریات عده دیگری از «متفکرین مارکسیست»، به ویژه«پولانتزا» و آلتوسر به تثبیت نظریه گرامشی کمک کرد. این دو متفکر نیز به این نکته معتقد بودند که روابط سرمایه داری از طریق رضایت داوطلبانه افراد (بویژه طبقات کارگر) شکل می گیرد و مشروعیت می یابد. بطور کلی، تغییر توجه تئوریک از عوامل اقتصادی به عوامل ایدئولوژی و فرهنگ به عنوان علل تداوم نظام سرمایه داری سبب شد که نقش رسانه های همگانی در انتشار ایدئولوژی های حاکم برجسته شود و همین امر موجب اختلافات بسیاری در میان نظریه پردازان مارکسیست، بویژه بین آن عده که بر عوامل ساختاری و اقتصادی اصرار می ورزیدند و عده ای که نقش ایدئولوژی و فرهنگ را در تداوم نظام سرمایه داری تعیین کننده می دانستند، شد.)نشریه علوم تربیتی.پژوهشگاه علوم انسانی) گرامسی نقش روبنا را در تداوم تقسم بندی های طبقاتی وجلوگیری ازتوسعه هشیاری طبقاتی مورد تاکید قرار داده بود.اوسلطه رادردوبرداشت زیر بکا گرفت: 1)سلطه به فرایندی از غلبه وتسلط اشاره می کند که به وسیله آن طبقه حاکم تلاش می کندتا کنترل سیاسی خودرابرروی دیگر طبقات از طریق رهبری عقلانی واخلاقی اعمال کند.(این برداشت.مارکس وانگلس است). 2)سلطه همچنین به استفاده اززور وایدئولوژی برای باز تولید روابط طبقاتی مورداستفاده قرار می گیرد. بااین حال همانطور که وکسلرواسیتون با پذیرش تعریف سلطه به عنوان یک طبقه بر بیان علایق ومنافع سایر گروهای اجتماعی به نفع خوداستدلال می کنند.سلطه یک نظام تسلیحاتی مجزا در انبار تسلیحات سرمایه داری نیست.بلکه به همراه وافزون برایدئولوژی.فرهنگ وقدرت سرکوبگرانه به کار گرفته می شود.سلطه یک عنصر ایدئولوژیک نیست.به طور کلی اکثر صاحبنظران سیاسی از واژه سلطه برای اصلاح الگوی اولیه زیر بنا-روبنا که در دهه ی 1970به کار گرفته شده بود.استفاده کردند.
فرهنگ عامه:
شاید مهمتریناشاره ونشانه حرکت از نظریه باز تولید ومقاومت به سوی سیاستهای فرهنگی عبارت باشد ازپژوهش درخصوص فرهنگ روزمره یا عامه(آلن.1987).بااین این انگیزه که الگوی باز تولید ومقاومت محدود بوده ویا محدود کننده بوده اند.(ژیرو.1989).براین باور بود که آموزش مدرسه ای باید به عنوان بخشی از مجموعه متناقض و پیچیده فرایندهای ایدئولوژیکی ومادی مورد تجزیه وتحلیل قرار گیرد که ازطریق آن انتقال تجربه صورت می پذیرد.دراین عمل تربیتی هم مبدل به یک مکان و هم شکلی از سیاستهای تربیتی می شود.چنین عملی معلمان ودانش آموزان راقادر می سازد تا در شکل گیری ذهنیت هایشان دخالت کنند.علایق خود را به منظور تغییر شرایط ایدئولوژیکی ومادی مسلط در فعالیت های اجتماعی اعمال کنند.به نحوی که توانایی اجتماعی را ارتقاء بخشیده وامکانات بالقوه برای تغییر را نشان دهند.
هویت یکی دیگر از انتقادات سیاسی اخیر مسئله هویت بوده است.آرنو ویتز ازجمله صاحبنظرانی است که مسئله شکل گیری هویت در طبقه کارگر را مورد توجه قرار داده وبه طور ویژه ارتباط آن را با فرهنگ عامه وبرنامه درسی مورد بررسی قرار داده و به این نکته اشاره کرده است که هدف عمده آموزش وپرورش مدرسه ای انکار وتکذیب هویت است.از دید وی کارکرد اصلی مدرسه عبارت است از جدا کردن-برهنه سازی دانش آموزان از آنچه که متعلق به اوست وبازسازی وتجدید هویت او بر اساس بینش و تفکر سلطه گرایانه ای است که به عنوان نظم اجتماعی مسلط وجود دارد.از این رو برای بچه های طبقه کارگر.اطاعت از برنامه درسی به معنای داشتن آرزوی تحرک اجتماعی است.
- نظریه مقاومت در اواخردهه 1970هنری ژیرووسایر صاحبنظران سیاسی دچار این نگرانی شدند که تکیه بیش از حد بر مفهوم باز تولید.ریسک تبدیل شدن به گفتمان ناامیدی را به همراه داشته باشد.مفهوم ایدئولوژی.معلمان ودانش آموزانرا به عنوان همدست وشریک جرم باز تولید طبقه حاکم به تصویر می کشید.نظریه سلطه به گونه ای بود که این امر را القاء می کرد که راه گریزی وجود ندارد زیرا هشیاری وخودآگاهی کاملا پر واشباع شده است ودارای چرخه ای شناختی شده است که اذهان طبقه کارگر راکور می کند. به طور کلی اندیشه مقاومت با آثار پاول ویلیس گره خورده است.وی در آثار خود مروج این نوع نگاه بوده است که می توان وباید درمقابل فرایند باز تولید مقاومت کرد.به عبارتی دیگر باز تولید قابل مبارزه است-درسال 1985تلاشهای پژوهشی برای فهم برنامه درسی به عنوان یک متن سیاسی ازنظریه های باز تولید ومقاومت به سمت مسائل مرتبط با عمل سیاسی وپداگوژی تحول یابنده یا انتقادی در آثار هنری ژیرو آشکار بود.صاحبنظران انتقادی اصرار داشتند که صداها ودیدگاهای معلمان ودانش آموزان به واسطه تلاشهای محافظه کاران برای اجرا واشاعه برنامه درسی ویژه ای که برنامه درسی مقاوم دربرابر معلم.می نامیدند خاموش شده ومورد بی توجهی قرار گرفته است.ازدیدگاه هنری ژیرو.پیتر مک لارن-پداگوژی انتقادی تااندازه ای ازطریق صداها یا از طریق داستانهایی که معلمان ودانش آموزان به یکدیگر می گویند بیان می شود.از این رهگذر صدا به عنصری کلیدی در پداگوژی انتقادی تبدیل می شود زیرا سبب می شود تا معلمان درک کنند که تمام گفتمانها دارای بستری تاریخی هستند ودر قالب ابزارهای فرهنگی منتقل می شوند.صدا درحقیقت((دستور زبان فرهنگی))و((دانش زمینه ای))است که معلمان ودانش آموزان برای فهم ودرک تجربه به کار می برند.(1989مک لارن).او بین صدای معلم وشاگردان تمایز قایل می شود ومی گوید صدای یک دانش آموز ناشی از تامل دریک کا معین نیست اما یک نیروی شکل دهنده است که فعالیتها وروابط قدرت ساخته در طی زمان راتغییر داده وشکل می دهد.صدای معلم منعکس کننده ی ارزشها.ایدئولوژیها واصول ساختاری است که معلمان برای فهم سوابق.داستانها وفرهنگ های دانش آموز مورد استفاده قرار می دهند.)).
هدف پداگوژی انتقادی «روشن ساختن گسترش سرمایه داری نو و نیز بوجود آوردن راه کارهایی است که از راه آن جامعه می تواند. از روابط سلطه گری و بهره کشی رهایی یابد» پداگوژی انتقادی رویکردی است برای درک و فهم روابط مدرسه وجامعه از چشم انداز روابط اجتماعی موجود در تولید در قالب نظام سرمایه داری این پداگوژی همچنین رویکرد عملی نسبت به تدریس یادگیری پژوهش است که از طریق گفتگوی انتقادی و تجزیه و تحلیل دیالکتیکی تجربه روزمره،تدریس را مورد تأکید قرار می دهد.تعلیم وتربیت انتقادی به تدریس با عنایت به عمل انتقادی توجه دارد. رویکرد آن دموکراتیک و هدفش ایجاد وبرقراری برابری و عدالت اقتصادی و اجتماعی برای تمام گروههای قومی یا نژادی است،از اصول برابری نژادی،طبقه ای حمایت کرده و در راستای تحقق چنین برابری هایی تلاش می کند. این رویکرد شامل مربیان فمینسیت،طرفداران راست کارگری و انسان گرایان مارکسیست وسایرین است.این رویکرد مربوط به چپ لیبرال است و تلاش می کند تا جامعه سرمایه داری را مهربانتر ودموکرات تر کند. همچنین رویکرد دیگر در این مورد به نقد سرمایه داری می پردازد و می خواهد جامعه ی سوسیالیست را متحقق سازد.این حوزه علاوه بر اینکه می خواهد از طریق اقدامات پژوهش تناقض بین نظام مدرسه و نظام سرمایه داری را روشن سازد در صدد است به هدف و منظور خود که بی اعتیار ساختن دو اسطوره لیبرالیسم ((تعلیم و تربیت یک فعالیت بی طرف)) و((تعلیم و تربیت یک فعالیت غیر سیاسی)) است، برسد.
- لینک منبع
تاریخ: یکشنبه , 28 مرداد 1397 (17:04)
- گزارش تخلف مطلب